معنی نام عیاری کارگردان ایرانی
حل جدول
کیانوش
کیانوش عیاری
کارگردان فیلم سفره ایرانی
کارگردان فیلم بیدارشوآرزو
کارگردان فیلم خانه پدری
کارگردان سریال روزگار قریب
کارگردان فیلم بیدارشو آرزو
سیمرغ بلورین بهترین کارگردان جشنواره فجر در سال 1364
سیمرغ بلورین بهترین کارگردان جشنواره فجر در سال 1366
کارگردان ایرانی
سامان مقدم
احسان بیگلری
کارگردان فیلم سفره ایرانی
کیانوش عیاری
لغت نامه دهخدا
عیاری. [ع َی ْ یا] (حامص) حالت و چگونگی عیار. حیله بازی و مکاری. (فرهنگ فارسی معین). فریبندگی و حیله بازی و مکاری و داغولی. (ناظم الاطباء). || جوانمردی.مروت. مردی. مردانگی. و آن یکی از طرق تربیت قدیم بوده و از اواخر قرن دوم هجری وجود داشته است. رجوع به عیار شود: اگر سیر مروت و عیاری امیر طاهر گویم قصه دراز گردد، اما یک حکایت یاد کنم. (تاریخ سیستان). || تردستی و زیرکی:
ببینی نشنوی تو قول او را
نبیند کس چنین هرگز عیاری.
ناصرخسرو.
به راه ستوران روی می بدین در
به چاه اندر افتاده از بس عیاری.
ناصرخسرو.
بادام دو چشم تو به عیاری و شوخی
صد بار به هر لحظه درکند شکسته.
سوزنی.
به عیاری توان رفتن ره عشق
که این ره دامن تر برنتابد.
خاقانی.
به عیاری ز جای خویش برجست
برابر دست خود بوسید و بنشست.
نظامی.
به عیاری برآر ای دوست دستی
برافکن لشکر غم را شکستی.
نظامی.
دیده نگه داشتیم تا نرود دل
با همه عیاری از کمند نجستیم.
سعدی.
شبی گر جهد گربه هفتاد بام
به عیاریش برنیارند نام.
امیرخسرو.
|| طراری. سرقت. دزدی: چه دانید اگر این هم ازجمله ٔ دزدانست، به عیاری درین کاروان تعبیه شده. (گلستان).
دل به عیاری ببردی ناگهان از دست من
دزد در شب ره زند تو روز روشن میبری.
سعدی.
- عیاری کردن، عیارپیشگی. عیاری را پیشه ٔ خود ساختن:
زآن طره ٔ پر پیچ و خم سهل است اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم هرکس که عیاری کند.
حافظ.
تمام عیاری
تمام عیاری. [ت َ ع َ / ع ِ] (حامص مرکب) بارنداشتن مسکوک. کامل عیاری. خل-وص مسکوک غش آن کم و در حکم هیچ باشد. رجوع به تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 66 شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
حیله بازی و مکاری، فریبندگی و حیله
مترادف و متضاد زبان فارسی
راهزنی، سرقت، طراری، تردستی، حیله، رندی، زرنگی، فند، جوانمردی، عیارپیشگی، فتوت
معادل ابجد
1150